


خلاصه داستان : خانواده صبوری که چندین سال در زمینه گل و گیاه صادرات و واردات هستند. با آمدن فردی که عضو گمشده خانواده بود دچار مشکلاتی میشوند که پرده از تمام راز های این خانواده برداشته میشود
خلاصه داستان : مسخرهباز داستان جوانی شیفتهٔ بازیگری است که در یک سلمانی به همراه بابک کار میکند و شبها بعد از اتمام کار به تمرین بازیگری میپردازد. صاحبکار او کاظم آقا که فردی معتقد به اصول اخلاقی است سر ماجرایی با سرهنگ کیانی از قدیمالایام مشکل دارد
خلاصه داستان : هوی چته چرا ترسیدی کسی این دور و بر نیست این دیالوگ هممون یاد داریم و تا حالا حداقل چند باری استفاده کردیم و یا به گوشمون خورده و وقتایی استفاده می کنیم که فکر می کنیم یا کسی داره تعقیب مون می کنه یا زیر نظرمون داره
خلاصه داستان : بخدا اگه یه بار دیگه بگین شام چی شد غذا چیه همین وسط خودم رو دار میزنم که غذاخوردن یادتون بره بابا از گشنگی نمردین که؟؟
خلاصه داستان : برای آخرین تولد جهانگیز دوستان او دورهم جمع شدهاند موقعیتی بوجود میاد که آنها درباره زندگی خودشان فکر کنند
خلاصه داستان : داستان در مورد بری آلن است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند.